- درز کردن
- آشکار شدن فاش گردیدن: عاقبت مطلب درز کرد
معنی درز کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- درز کردن
- کنایه از آشکار شدن و فاش شدن راز یا مطلبی
- درز کردن ((~. کَ دَ))
- فاش شدن راز یا خبر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نصیحت کردن پند دادن توصیه
ممتد کردن طولانی کردن، چیزی را پهن کردن گستردن، شکنجه کردن بفلکه بستن
گنجاندن جا دادن گنجانیدن و نوشتن مطلبی در کتاب رساله و مانند آن
دریافتن، فهمیدن
خیاطی کردن خیاطت
احساس دردی در عضوی از اعضای بدن، پایم درد میکند
پی بردن، دریافتن
بریدن گیاهان از روی زمین با داس یا ماشین درو، درویدن
لرزیدن بر اثر سرما یاتب
Insert
Apprehend, Fathom, Perceive, Realize
понять , понимать , воспринимать , осознавать
болеть
вставлять
удлинять
erfassen, begreifen, wahrnehmen, verwirklichen
schmerzen
einfügen
verlängern
подовжувати
розуміти , сприймати , усвідомлювати
вставити
wstawiać
wydłużać
pojąć, rozumieć, postrzegać, uświadamiać sobie